English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8764 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delayed action U وسیله با عمل تاخیری تاخیری
delayed action U با ماسوره تاخیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
delayed U به تاخیر افتاده
delayed U عقب افتاده
delayed a.v.c. U نافم خودکار صدا با تاخیر
delayed U موجل
delayed U معوق
delayed U درنگیده
delayed neutrons U نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
delayed offside U تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
delayed contact U چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
delayed penalty U چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
delayed reaction U واکنش درنگیده
delayed reinforcement U تقویت درنگیده
delayed response U پاسخ درنگیده
delayed steal U دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
delayed whistle U سوت اعلام افساید
delayed guarantee U ضمان موجل
delayed opening U سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
delayed feedback U پسخوراند درنگیده
delayed conditioning U شرطی سازی درنگیده
delayed extinction U خاموشی درنگیده
delayed elastic response U واکنش ارتجاعی تاخیری
delayed payment penalty U زیان دیر کرد
delayed payment penalty U خسارت تاخیرتادیه
option of delayed payment of the price U خیار تاخیر ثمن
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
immediate action U عملیات فوری
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
course of action U راه کار
course of action U روش انجام کار
immediate action U عکس العمل فوری
action U عمل انجام شده
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
right of action U حق اقامه دعوی
self action U عمل فی نفسه
self action U خود عملی
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
right of action U حق ترافع
action U اقامهء دعوا
out of action U از نبرد خارج شده
out of action U خارج ازنبرد
out of action U خراب
out of action U غیر فعال
appropriate action U اقدام مقتضی
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U کنش
action U بازی
action U تمرین
action U سهم سهام شرکت
action U عامل
action U فرمان حاضر به تیر
action U کار اقدام
action U جنگ عملیات
action U عملیات جنگی
action U جنبش
action U جریان حقوقی تعقیب
action U طرز عمل
action U کردار
action U کار
action U جنگ
action U عمل
action U فعل اقدام
action U رفتار
action U جدیت
action U جنبش حرکت
action U جریان
action U اشاره
action U تاثیر اثر جنگ
action U نبرد
action U پیکار
action U اشغال نیروهای جنگی
action U گزارش وضع
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U اثر
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action U انجام کاری
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U لیست امکانات
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U اقدام
action U اژیرش
quantum of action U مقدار اثر
personal action U دعوی شخصی
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
personal action U دعوی منقول
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
prepare for action U حاضربه جنگ کردن
preventive action U اقدامات تامینی
impact action U عمل انفجار نیروی ترکش
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action U اقدامات احتیاطی
plan of action U طرح عملیات
mine action U عمل کردن به صورت مین
local action U تخلیه موضعی باتری
legal action U اقدام قانونی
possessory action U دعوی مالکیت
killed in action U کشته جنگی
killed in action U تلف شدن در جنگ
inductive action U اثر القاء
impluse action U انتخاب شماره
locking action U اثر سدکنندگی
impact action U عمل ترکش
mass action U عمل کلی
mass action U قانون اثر جرم
mine action U عمل مین
killed in action U کشته
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
speed of action U سرعت حرکت
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind U حرکتجریانباد
action lever U اهرم حرکتدستگاه
zone of action U منطقه عملیات یکان
zone of action U منطقه عمل
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
vexatious action U دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action U دعوی ایذائی
to rouse to action U بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action U بکاربرانگیختن
industrial action U عملوکارصنعتی
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
He is a man of action. U مردعمل است
speed of action U درجه تندی
speed of action U سرعت انتقال
speed of action U زرنگی [چابکی]
speed of action U چالاکی
speed of action U چابکی
speed of action U فرزی
speed of action U تندی
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
radius of action U ناحیه رانندگی
radius of action U شعاع اثر
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
radius of action U شعاع عمل
quick in action U فرز
quick in action U چابک
quick in action U جلد
quick action U عمل ضربتی انی
quick action U عمل انی ماسوره
quantum of action U ثابت پلانک
quantum of action U کوانتوم کنش
real action U دعوی غیر منقول
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
recourse action U رجوع به دادگاه
things in action U اموال دینی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
social action U اقدام اجتماعی
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action U عمل شوک
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action U عمل غافلگیری
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
scene of action U صحنه عملیات
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action U عمل غیر ارادی
quantum of action U کوانتوم اثر
impact action U اثر انفجار
civil action U دعوی مدنی
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
angle of action U زاویه عمل
action tendency U گرایش به عمل
action system U نظام عمل
action station U وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station U محل جنگ
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action statement U دستورالعمل اقدام
action research U پژوهش عمل نگر
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
automatic action U ناهشیارکاری
biocidal action U عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
civil action U دعوی مدنی یا حقوقی
civic action U امور عام المنفعه
civic action U عملیات مردم یاری
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action U حق دینی
characteristic action U عامل مشخصه
capillary action U اثر مویینگی
bringing an action U اقامه دعوی
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action principle U اصل کنش
action for cancellation U اقدام به ابطال
action for cancellation U اقدام به لغو
action for avoidance U اقدام برای لغو
action deferred U تامل در به کار بردن جنگ افزار
action deferred U تامل در عملیات
action cuttent U پتانسیل عمل
action at low U اقدام قانونی
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
abrasive action U اثر سائیدگی
action front U حاضر به تیر
Recent search history Forum search
2عدم هماهنگي
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
0implication
0پیامی در یک گروه خبری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com